آموزش RTM

نقدینگی یا liquidity یکی از اصطلاح‌های پرکاربرد در بازارهای ارز دیجیتال است که اگر قرار است یک معامله‌گر در بازارهای ارز دیجیتال باشید لازم است با این مفهوم و اهمیت آن آشنا باشید. در بازار ارز دیجیتال، نقدینگی همان پول هایی است که مارکت میکر، بانک ها و موسسات به آن نیاز دارند تا با آن اوردرهای خودشون رو پر کنند و اکثر تریدرهای کوچکتر فریب میخورند و از بازار با زیان خارج می‌شوند! نقدینگی، مقدار عرضه و تقاضا را نشان می‌دهد و نقدینگی فراوان در یک بازار، نشان دهنده سالم بودن آن است. همچنین هرچه مقدار نقدینگی یک ارز بیشتر باشد، آن ارز از ثبات و پایداری بالاتری برخوردار است.

وقتی می‌گوییم یک ناحیه، منطقه مهم عرضه بوده است (Supply Zone)، یعنی قبلا قیمت را به‌شدت رو به پایین حرکت داده است و اگر ناحیه‌ای منطقه مهم تقاضا بوده است (Demand Zone)، یعنی قبلا قیمت را به‌شدت رو به بالا حرکت داده است. این قانون بیان می‌کند که قیمت‌ها بر اساس تعادل بین عرضه و تقاضا تعیین می‌شوند. اگر تقاضا بیشتر از عرضه باشد، قیمت‌ها افزایش می‌یابند و اگر عرضه بیشتر از تقاضا باشد، قیمت‌ها کاهش می‌یابند. معامله‌گران باید به نشانه‌های تغییر در عرضه و تقاضا توجه کنند تا نقاط عطف قیمتی را شناسایی کنند.

نواحی عدم تعادل یا Imbalance به این معنی است که یک طرف بازار از دیگری قوی تر است. یا خریداران از فروشندگان بسیار قدرتمندتر هستند و یا فروشندگان از خریداران بسیار قویتر هستند. عدم توازن در فروش اغلب در روند نزولی اتفاق می افتد و عدم توازن در خرید نیز اغلب در روند صعودی ظاهر می شود.

قیمت معمولا دوست دارد ناحیه عدم تعادل رو پر کند در کل به نقاط ضعف در نمودار عدم تعادل می گویند. مثل قله ها، دره ها، بیس ها و…

در بازار ساختارهای متنوعی از لحاظ فرم شکل گیری وجود دارند. اما اگر بخواهیم آنها را به دو دسته تقسیم کنیم شامل BOS و CHoCH می‌شوند. در واقع Choch که به معنای “تغییر ماهیت” بازار است. در این ساختار نیز با شکست کف‌ها و سقف‌ها سر و کار داریم. در واقع زمانی که ما در یک روند صعودی یا نزولی هستیم، مسلما تشکیل سقف‌ها یا کف‌های بالا رونده و پایین‌ رونده تا ابد نمی‌تواند ادامه داشته باشد و بالاخره در جایی این ساختار تغییر جهت خواهد داد. در اینجاست که یک CHoCH شکل می‌گیرد و یکی از مهمترین نشانه‌ها در جهت تغییر روند احتمالی است.

در بازار ساختارهای متنوعی از لحاظ فرم شکل گیری وجود دارند. اما اگر بخواهیم آنها را به دو دسته تقسیم کنیم شامل BOS و CHoCH می‌شوند. در واقع BOS به معنای “شکست ساختار” است. اما سوال اینجاست شکست چه ساختاری؟ برای اینکه یک روند صعودی یا نزولی شکل بگیرد نیاز به این داریم تا سقف‌ها یا کف‌ها شکسته شوند. طبق تعریف کلاسیک، روند صعودی روندی است که سقف‌ها و کف‌ها به صورت بالاتر از یکدیگر شکل بگیرند. متعاقبا روند نزولی نیز روندی است که سقف‌ها و کف‌ها به صورت پایین‌تر از یکدیگر باشند. بنابراین هر زمان که در روند صعودی شاهد شکسته شدن یک سقف باشیم، یک BOS شکل گرفته است. در روند نزولی نیز هر زمان که یک کف شکسته شود، BOS رخ داده است.

فلگ لیمیت در واقع محدوده‌های تریدینگ رنج هستند که بعد از یک رالی یا دراپ اتفاق می‌افتند. در پرایس اکشن RTM معمولا بهترین نتیجه برای ترید فلگ لیمیت‌ها این است که در جهت رالی یا دراپ معامله شوند، نه در خلاف جهت آن؛ گرچه احتمال خلاف آن نیز همیشه وجود دارد، زیرا تریدینگ رنج‌ها همیشه محل جنگ بین معامله‌گران خرید و فروش است و از هر طرفی امکان خروج وجود دارد، اما احتمال شکست در جهت حرکت قبلی معمولا بیشتر است.

کلمه FTR مخفف fail to return است. بدین معنی که قیمت از یک سطح حمایتی یا مقاومتی عبور می کند اما در پولبک به آن سطح SR ناموفق می ماند. FTR دومین الگوی قدرتمند سبک RTM بعد از الگوی فلگ لیمیت است. این الگو مانند الگوهای کلاسیک سروشانه، اوج/کف دوقلو، مثلثی و… شماتیک واحد ندارد و بر اساس ساختار کندل های قیمتی است. تشخیص این الگو نیز به تمرین و تکرار زیاد نیاز دارد.

نواحی عدم تعادل یا Imbalance به این معنی است که یک طرف بازار از دیگری قوی تر است. یا خریداران از فروشندگان بسیار قدرتمندتر هستند و یا فروشندگان از خریداران بسیار قویتر هستند. عدم توازن در فروش اغلب در روند نزولی اتفاق می افتد و عدم توازن در خرید نیز اغلب در روند صعودی ظاهر می شود. قیمت معمولا دوست دارد ناحیه عدم تعادل رو پر کند در کل به نقاط ضعف در نمودار عدم تعادل می گویند. مثل قله ها، دره ها، بیس ها و…

نواحی حرکات قیمتی یا PAZ که این واژه مخفف Price Action Zone است و به نواحی بین زون های FTR، سطح PAZ گفته می شود.

در سطوح PAZ حرکات قیمتی بازار اتفاق می افتند یا به عبارتی قیمت در این نواحی شروع به حرکت می کند. بعد از اینکه FTR پلکانی به همراه نواحی PAZ مشخص شد، بهتر است منتظر تغییر روند بازار باشیم.

MPL (maximum pain level): این ناحیه بیشتر آسیب را به معامله گران وارد می کند و همان سطوح قیمتی LL یا HH است. می توان بیس این سطوح را به عنوان یک زون رسم کرد. MPLاز مهمترین سطوح برای معامله‌گران است که کاربرد آن را میتوان در تشخیص بازگشت قیمت عنوان کرد. اگر بخواهیم MPL را واضح‌تر توضیح دهیم در واقع معامله‌گران بزرگ برای شکار استاپ لاس یا محدوده زیان تریدرهای غیرحرفه‌ای، از یک ترفند، مکرراً بهره میبرند که به این ترفند MPL میگویند. این مفهوم قدرتمند معامله‌گری، نوعی فیک اوت یا شکست کاذب نیز تلقی میگردد.

کلمه Compression به معنای فشردگی است و در این الگو حرکات قیمتی به صورت فشرده هستند. CP در سبک RTM مانند الگوی wedge در تحلیل تکنیکال کلاسیک عمل می کند. همانطور که می دانید در الگوی wedge حرکات قیمتی بین دو خط روند صعودی یا نزولی محدود می شوند و یک الگوی بازگشتی است. بدین معنی که اگر الگوی wedge نزولی تشکیل شود، حرکت بعدی بازار پس از شکست الگو، صعودی خواهد بود.

الگوی الماس یا Diamond بعد از بررسی و آموزش الگوی قدرتمند QM، به الگوی الماس می رسیم. این الگو نیز ارتباط مستقیمی با الگوی QM دارد و یک الگوی بسیار فریبنده است که به نفع بازیگران بزرگ بازار کار می کند. در واقع زمانی که الگوی QM فیل (fail) شود، الماس شکل می گیرد. یک روند نزولی را در نظر بگیرید که در انتهای آن سطوح L، LL، H و HH تشکیل شده اند. با توجه به آنها می توان گفت که احتمال شکیل گیری الگوی QM وجود دارد. اما زمانی که قیمت به زون MPL می رسد، آن را اینگالف می کند و کف قیمتی جدید یا LLL (Lower Lower Low) می سازد. پس از شکل گیری LLL، قیمت به سمت بالا بازمی گردد. این اینگاف معمولاً به صورت فشردگی یا CP اتفاق می افتد.

الگوی Caps سومین الگو از سبک RTM است و این ساختار به ندرت در بازار های مالی پیدا می شود، به همین دلیل یکی از قدرتمندترین الگوها به شمار می رود. Caps بر خلاف دو الگوی FL و FTR، یک الگوی بازگشتی به شمار می رود و بعد از شکست آن، روند بازار برعکس می شود. در واقع هدف این الگو، رو کردن دست بازیگران بزرگ بازار (موسسات مالی و بانکها) می باشد. همانطور که می دانید در بازارهای مالی، معامله گران بزرگ سعی می کنند که معامله گران خرد را فریب دهند، اما Caps از به دام افتادن تریدرهای تازه کار جلوگیری می کند.